می توانی بروی قصه و رویا بشوی
راهیِ دورترین نقطه یِ دنیا بشوی
ساده نگذشتم از این عشق ،خودت می دانی
من زمین گیر شدم تا تو مبادا بشوی
من و تو مثلِ دو رودِ موازی بودیم
من که مُرداب شدم بلکه تو دریا بشوی
دانه یِ برفی و آن قدر ظریفی که فقط
باید از این طرفِ شیشه تماشا بشوی
گره یِ عشقِ تو را هیچ کسی باز نکرد
تو خودت خواسته بودی که معما بشوی
بعد از این مرگ نفس هایِ مرا می شمرد
فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی
"مهدی فرجی"
فرضیه یِ دیگرم این است که مغزِ شاریک در زمانِ سگ بودنش اطلاعاتِ وسیعی از سطحِ خیابان جمع آوری کرده است. تمامِ کلماتی که او در ابتدا به کار می بُرد زبانِ خیابانی بود که یاد گرفته بود و در مغزش ذخیره کرده بود. اکنون وقتی در خیابان از کنارِ یک سگ می گذرم وحشتِ عجیبی بر من چیره می شود. خدا می داند چه چیزهایی در ذهنشان کمین کرده است!
از "دلِ سگ" __ "میخائیل بولگاکف"
شب هایِ شعر و شعور و آرامش دیگر ابدی ناپدید خواهند شد.
"رادیو هفت" تمام شد. برایِ همیشه . . .
متن نامه یِ خداحافظیِ شان :
«به نام خدا
خانمها، آقایان
اعضای محترم خانواده بزرگ «رادیو هفت» در سراسر ایران و جهان، سلام و درود بر شما. ضمن آرزوی بهترینها برای شما همراهان گرامی که در پنج سال گذشته همواره بیننده «رادیو هفت» بودهاید، به اطلاع میرساند که به دنبال تغییرات جدید در فضای شبکه آموزش و پس از تلاشهای فراوان برای رسیدن به تعامل دو جانبه میان سازندگان برنامه و تصمیمگیرندگان، متأسفانه این تلاشها به توافق منجر نشد.
همچنین میزان درخواستی به صورتی بود که ساختار «رادیو هفت» از شکل همیشگی خود خارج میشد و این نه به نفع شبکه بود و نه با سلیقه مخاطب فهیم همخوانی داشت؛لذا ضمن درک مصالح جدید سیما و با احترام به میلیونها مخاطبی که هر شب به میهمانی آرامش و اندیشه میآمدند اعلام میداریم که ادامه ساخت «رادیو هفت» با شرایط فعلی امکانپذیر نمیباشد.
بدون شک بزرگترین افتخار ما جلب نظر میلیونها بینندهای بود که در سراسر ایران و جهان رسانه ملی را برای تماشا انتخاب میکردند و امیدواریم که این رابطه همچنان و به زودی از طریقی دیگر ادامه پیدا کند.
با احترام و قبولی طاعات و عبادات گروه سازندگان «رادیو هفت».»
منبع : کافه سینما