از صفحه شخصی "شرمین نادری"
ای حُسن یوسف دکمه پیراهنِ تو دل می شکوفد گل به گل از دامن تو
جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست گلگشت من دیدار سرو و سوسن تو
آغاز فروردین چشمت، مشهد من شیراز من اردیبهشتِ دامن تو
هر اصفهان ابرویت نصف جهانم خرمای خوزستانِ من خندیدن تو
من جز برای تو نمی خواهم خودم را ای از همه من های من بهتر، منِ تو
هر چیز و هر کس رو به سویی در نمازند ای چشم های من، نمازِ دیدن تو!
حیران و سرگردانِ چشمت تا ابد باد منظومه دل بر مدار روشن تو
زنده یاد "قیصر امین پور"
کسی چه میداند که آدمها اول از همه عاشق چه چیزِ معشوقِ خود میشوند؟!
آیا مثل قصه ها و افسانه ها همه چیز از نگاه شروع میشود و این چشمها هستند که همیشه میدرخشند؟ یا که نه، خنده ی معشوق به جانشان می نشیند و یادگاری می ماند در دلشان.. شاید هم دستها ، دستهای کوچکی که لطافت دستانِ کودکان را به خاطر می آورند... "ادامه مطلب. . . "
ادامه مطلب ...
خوب یادم می آید آن روزها را . . همان روزهایی که سرخوش بودم و سرخی دلم رنگ پس میداد و گونه هایم هم سرخ میشد وقتی میدیدمت . . همان روزهایی که هر روزش هزاران آینده جور وا جور می ساختم در ذهنم و دلم به هیچکدام راضی نمیشد به امید پیدا شدن بهترش . . همان روزهایی که فکری بودم که عاشق شده ام...(ادامه مطلب. . . )