داستان نویسِ مغرور !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !
داستان نویسِ مغرور !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !

دل نوشته : چَشم



در هر جُفت چشم ، رازی نهفته

و دریایی که پشتِ حصارِ چوبینِ پلک پنهان است

و هر چشم شعری دارد

که با هر نگاه غزل می شود

حال تو بگو 

محبوبِ از دست رفته یِ من..

از چشمانت چند دفتر شعر بَردارم

تا نگاهم کنی؟..


"آرری"

مکالمه : چشمات



* تو خیلی خوب می رقصی! معلومه زیاد این وَرا پیدات میشه!


- نه لزوما. فقط بعضی وقتها تماشایِ بعضی چیزا آدمو سرِ حال می آره!


* مثلا چی؟


- چشمات.


* یعنی من نباشم نمیتونی اینقد خوب برقصی؟


- چی؟ بلندتر بگو نمیشنوم.


* میگم مــــن نباشم هم میتونی اینقد خوب برقصی؟


- خب معلومه که نه. مگه اینکه..


*مگه اینکه چی؟


- مگه اینکه یه جایی قایم شی و مخفیانه نگام کنی.


* اونوقت تو که نمیدونی من دارم نگات میکنم.


- میفهمم!


*چه جوری؟


- حس می کنم.


* از کجا؟


- چشمات.


* هیچ میدونی من اون اولا فک میکردم واسه اینکه عینکی ام ، شاید منو نخوای؟


- هیچ میدونی اگه عینکی نبودی اون روز تو گالری بهت خیره نمی شدم؟


* حالا بمونم یا برم یه جا یواشکی نگات کنم؟


"آرری"

شعربازی : میله هایِ قفس



من کَزین فاصله غارت زده یِ چشمِ تواَم

گَر به دیدارِ تو اُفتد سر و کارَم چه کنم؟ . .

یک به بک با مُژه هایت دلِ من درگیر است


میله هایِ قفسم را نشُمارم چه کنم؟ . .

"سید حسن حسینی" 

دل نوشته : باران جان



خوش آمدی باران . .

چه خوش می نوازی درختهایِ زخم خورده را و چه شوری داری.

ببار . . بیشتر ببار تا همه یِ دلمُردگیهایِ آدمهایِ شهر را بشویی و رویِ تک تکِ سنگفرشها فقط ردِ پایِ خودت را جا بگذاری .

بیشتر ببار باران جان که آسمانِ این شهر نایِ نفس کشیدن ندارد ، اما پایِ حرمتِ حضورِ تو که وسط باشد باز جان می گیرد.

هنوز و همیشه بر سقفِ کوچکِ خانه ام بزن ..

آهسته ببار باران جان ، بگذار زنگِ رقصبازیِ قطراتت باز چشمانش را به یادم بیاورد ، که رازِ این دلبستگی تمامِ کائنات را درگیر کرده .

از تو چه پنهان اگر دیرتر می آمدی داشت غصه اَم می گرفت از پاییز و چه خوش آمدی در این سه شنبه یِ بی ادعا.

"آرری"
 
*برایِ اولینِ بارانِ پاییزیِ 93
**عکس : احمدِ عیدانی