* اگه قرار باشه همین الان تصادف کنیم و بمیریم ، دوست داری اول ، کار کدوم یکیمون تموم شه؟
-خُب خودم.
*چرا؟
-چون دوس ندارم رفتنتو ببینم.
*اما خودت داری میری.
-این رفتن با اون رفتن خیلی فرق داره
*چه فرقی؟
-من میرم و تو دوباره بلند میشی و شروع می کنی ، اما اون رفتنِ تو فقط تموم شدنه..
*از همون حرفایی که همه واسه توجیه میزنن دیگه ، آره؟
-میتونی باورشون نکنی.
*اگه قراره باور نکنم پس چرا میگی؟
-چون خیالم از وجدانِ خودم راحت میشه.
*پس یعنی هیچکی نمیتونه سرنوشتو عوض کنه؟
-همه میتونن!
*حتی من؟
-حتی تو
*حالا که مطمئنی بهم بگو کجایِ کارو خط بزنم که بازم مشترک بمونیم؟
-فکرِ منو!
*یعنی بهت فک نکنم ، مشترکیم؟
-اگه بهم فک نکنی ، آروم تر میشی. وقتی آروم شدی به آینده فکر میکنی. اونوقته که میتونی کلی تصمیمِ بزرگ و طولانی واسه زندگیت بگیری و موفق میشی.
*تو کجایِ قصه ای؟
-یه جایِ دیگه ، یه طرفِ دیگه یِ دنیا..
*و اشتراکش چیه؟
-هر دو موفقیم و به هم فکر نمیکنیم.
*میشه واسه آخرین بار دستاتو بگیرم؟
- . . .
"آرری"
همه یِ ما در حالِ رفتن هستیم.
و جبرِ گُسستن از وابستگی ها یک روز رویِ سرِ هر موجودی سایه می اندازد.
و چه بارانی می بارد آن لحظه یِ جدایی و چقدر خورشید بی جان می شود از لبخند.. مثلِ لبهایِ همه یِ ما که همیشه و هر روز در حالِ رفتن هستیم...
"آرری"
** اثرِ : Jeffrey Hull
تو بدجوری سرگرمِ رفتن شدی
حواسم به سرمایِ تو راهته
همه فکر تو رفتنه ، من هنوز
توو فکرم که بارونی همراهته؟!
بشین آخرین خنده هامو ببین
ولی قبلِ بغضِ دوتامون برو
به آرامشِ آسمون دل نبند
هوا ابریه قبلِ بارون برو . . .
**از مجموعه "تحتِ پیگردِ قانونی" ِ احمد امیرخلیلی
جدا شدن همیشه تلخ است . .دل کندن همیشه یک جایِ کارش می لَنگد . . دلت که برایِ خانه ، برایِ بویِ مادر ، دستِ پدر و چشمانِ برادر تنگ شد ، تازه قدر عافیت را می دانی . .
اما خُب رفتن این حرفها سرش نمی شود . .مُرغَش همیشه یِ خدا یک پا دارد . .هر رفتنی اگرچه بی بازگشت نیست ، اما اُمیدِ به دیدارِ دوباره ، هرچقدر هم که زود باشد از تلخیِ رفتن نمی کاهد . .
اما من دنباله یِ ای شبهایِ ساکتم را جا نمیگذارم . .همه یِ تنهایی هایم را در کوله اَم می چِپانم و با خودم می برم . .اصلا تمامِ وجودم می رود و فقط دلم می ماند . . غصه ندارد . . به عزیزانم بگویید عکسِ لبخندشان را از بَرَم . .هر شب در خیالَم جان خواهند گرفت و مرهَم می شوند بر جایِ خالیِشان . .
روزگار چرخید و قسمت شده چند صباحی روز و شبهایَم را با دیوارهایِ سرد و بلندِ سربازخانه قسمت کنم . . سخت نمیگیرم و راهی می شوم . . فقط . . . از قولِ من به گوشش برسانید . . دلم برایش خیلی تنگ می شود . .
تا بعد . .
**عازمِ خدمتِ سربازی هستم . . التماسِ دعا