رو نیمکتِ بی تو ، تو قلبِ پاییزم
تا تو بیای خوبم ، هستم نمی ریزم
رو نمیکتِ بی تو ، برگارو میشمارم
هروقت میخندم ، هر وقت می بارم
تو نم نمِ بارون ، یادِ تو همرامه
این شهرِ غمگین باز ، زیر قدم هامه
وقتی که تو نیستی ، دنیام بیاد پیشم
یادت که میفتم ، دلتنگ تر میشم
روزام بدونِ تو ، مثلِ هَمَن همه
هیشکی مثِ تو نیست ، شکلِ غَمَن همه
دور و بَرَم پُره ، از این و اون ولی
جاتو نمیگیرن ، خیلی کَمَن همه
لینک : https://soundcloud.com/birmusicpage/masoud-emami-paeiz
کسی چه میداند که آدمها اول از همه عاشق چه چیزِ معشوقِ خود میشوند؟!
آیا مثل قصه ها و افسانه ها همه چیز از نگاه شروع میشود و این چشمها هستند که همیشه میدرخشند؟ یا که نه، خنده ی معشوق به جانشان می نشیند و یادگاری می ماند در دلشان.. شاید هم دستها ، دستهای کوچکی که لطافت دستانِ کودکان را به خاطر می آورند... "ادامه مطلب. . . "
ادامه مطلب ...
و شبهای پاییز . این شبهایی که انگار رسالتشان را فراموش کرده اند . اصلا انگار نه انگار که پاییزها همیشه بویِ جدایی میدادند. انگار نه انگار که شبهایشان باید خشک باشد و بی روح. تو گویی فراموش کرده اند پاییز ها ، که باید غمگین باشند .
"آرری"
یک آهنگِ خاص و آرام برای نیمه شبهای سردِ پاییز . . . "مَل مَل" با صدای "کامران عطا"