داستان نویسِ مغرور !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !
داستان نویسِ مغرور !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !

دل نوشته : شبهای پاییزِ امسال



و شبهای پاییز . این شبهایی که انگار رسالتشان را فراموش کرده اند . اصلا انگار نه انگار که پاییزها همیشه بویِ جدایی میدادند. انگار نه انگار که شبهایشان باید خشک باشد و بی روح. تو گویی فراموش کرده اند پاییز ها ، که باید غمگین باشند .


امسال شبهای پاییز بلاتکلیفم کرده اند. نمیدانم چه سِری است که امسال بیش از هر سالِ دیگری دلتنگی می آوردند این شبها . . عشق می آوردند . . برگ ریزانِ رنگارنگِ پاییز امسال ، قصه فِراق و دل بریدن نیست ، قصه عشق و ایثار است . . قصه جنون است و خودباختگی..  و چه قصه های آشنایی هم هستند . . همانهایی که با عشق سر و کله شان پیدا میشوند و دمخورِ آدمهایند در روزگارِ عاشقی . . 


و من ،  در یکی از همین شبهای دوگانه ی پاییزی که سردیشان طعنه به شبهای کوتاه زمستان میزند ، پشت میزِ همیشگی ام نشسته ام و همانطور که دستانم را با بخارِ استکانِ چای گرم میکنم ، به خیابان زُل زده ام . . آخر میدانی داشتم همان کتابی را میخواندم که در آن روزِ بارانی و زیرِ همین پنجره به من دادی و شد اولین هدیه عشق کوچکمان . .  و من هروقت فکریِ تو میشوم از همین پنجره به خیابان زُل میزنم. . به همان جایی که روزی صدای پای قدمهایت آرامش میکند و تو ، می آیی . . . 


"آرری"

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد نوزادی شنبه 20 مهر 1392 ساعت 09:51 http://nozadi.blogfa.com

سلام
ممنونم از اینکه دلنوشته های ناقصم را پسندیدید و مرا لینک کردید

وب نویسی شنبه 20 مهر 1392 ساعت 07:29 http://www.webnevisi.blogsky.com

سلام بنا بر فرمایش شما لینکتان کردم اگر دوست کردید لینک کنید وب نویسی(دلنگاری های ساده)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.