داستان نویسِ مغرور !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !
داستان نویسِ مغرور !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !

حرفِ مردم : محمد صالح علا

محبوبم! 

مساحتِ عُمرِ من شمایید. یادَ ما رُخ داده است. روزهایِ با شما بودن چنان بزرگ شده اند که دیگر نمی شود آن را پنهان کرد.

محبوبم! 

سنگ بر سبو می خورد و یادِ شما می رسد. در آینه زارِ عشق شرحِ دلدادگی ِ من عظیم است.پنهان نمی ماند. هیچ کس قادر نیست در برابرِ دل ها و نگاه ها دی.واری بکشد.

همین که شما را می بینم دست و پایم را گُ م می کنمو راهِ خانه ام را.

لب هایِ بی زوالِ شاعر غزل غزل می شکفد.

شعر ، نقاشیِ صامتِ درد دل با شماست. نقاشی دهان شماشعرِ صامت است.

محبوبم! به هر ایستگاهی که برسی با شما پیاده می شوم...


*از " دست بردن زیرِ لباسِ سیب __ محمد صالح علا __ صفحه شش"