داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !

حرفِ مردم : الخاندرو ایناریتو



آدم یا می تواند از تونل بگذرد یا نمی تواند ، بستگی دارد که ابرها چقدر تیره باشند. فکر میکنم ، آدم به مقطعی می رسد که چیزهایی که پیش از این خوشحالش می کرد ، دیگر خوشحالش نمی کند ، یا چیزهایی که فکر می کرد اهمیت دارند ، میفهمد که اهمیتی ندارند.

 زمان دارد به پایان می رسد ، چراغ هایِ مهمانی دارند سو سو می زند و هیچ یخی در یخدان باقی نمانده است. آدم کم کم می فهمد که مهمانی به زودی به یک شکلی به پایان خواهد رسید. 
"الخاندرو گونزالز ایناریتو"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.