داستان نویسِ مغرور !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !
داستان نویسِ مغرور !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !

شعر بازی : چای




کنارِ خنده یِ تو چایِ داغ می چسبید

که از لبانِ تو فنجانِ من شکَر میخواست

"علی اکبر آغاسیان"

نظرات 1 + ارسال نظر
افسانه پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 10:34 http://gtale.blogsky.com

سلام

دکتر شریعتی میگه:
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، می خواهم پیاده شوم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.