داستان نویسِ مغرور !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !
داستان نویسِ مغرور !

داستان نویسِ مغرور !

گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !

دل نوشته : روشنفکرنماهای مُحرمی !


روشنفکر نماهای پُراَدا اول دماغشان را بالا میگیرند و دور و برشان را نگاه میکنند تا مبادا کسی آن اطراف باشد که اطلاعاتش به دانسته های اَبترِ آنها بچربد و نتوانند آنقدر که شایسته است آسمان ریسمان ببافند..
بعد در همان حالی که کاملا در پُزِ بیمار گونه شان فرو رفته اند و چانه شان گرم شده از رد کردن اعمالی نظیرِ قَمه زنی شروع میکنند و کم کم که اوج گرفتند به نفیِ فعلِ عزاداری می رسند..
همین که چند سَرِ نافهم هم گیر بیاورند که به نشانه تاییدِ حرفهایشان بالا و پایین بروند دیگر به مقامِ خدای را بنده نبودن رسیده و اعتماد به نفسِ کاذبشان چند برابر شده و برایتان از نفیِ قیامِ امام حسین (ع) و وقایعِ روایت شده از روز عاشورا می گویند..
به قولِ یک بنده ی خدایی: مثل اینکه امروزه مُد شده هر کس میخواهد ادعایِ روشنفکری کند ، اول باید زیرِ کاسه و کوزه ی دین و ایمان بزند !

"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
هرگز نمیرد آنکه غمش جاودانه شد"
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.