.و من گُم میشدم در صدای خنده هایت و هربار خودم را در دستهایت ، در آغوشت پیدا میکردم..یادم هست پاییز هم بود..همان فصلی که همیشه گفتی و میگویی که عاشقش هستی.. کاش هنوز هم بودی تا پاییزها برایت ترانه های عاشقانه بخوانم... کاش بودی تا در پیاده روها عمدا برگها را در مسیر پاهایت بریزم و صدای خِش خِشِشان آرامت کند... کاش هنوز هم روزهای بارانی را زیرِ چترِ من سر میکردی. . . "ادامه مطلب"
تو خودت میگفتی که خیلی چیزها دستِ ما نیست و میشود شرایط از این رو به آن رو شود اما . . اما درست زمانی که روزگار رویِ خوش نشان نداد ، تو هم روبرگرداندی از من... یادش بخیر.. چقدر جمله های عاشقانه مینوشتی لایِ دفترِ شعرهایم...هنوز هم که هنوز است وقتی نگاهشان میکنم ، چشمم خیس میشود و دلم میلرزد...
میدانی..همیشه از خودم میپرسم چه شد که خواب و خیال سوختن و ساختنمان را با ناسازگاری آتش زدی و رفتی... رفتی و در این 1 سال که هر ماهش را برایت نامه نوشتم، خبری از من نگرفتی. . . مشکل فقط من نیستم...چون من هرچقدر هم ضربه بخورد باز من است و تغییرناپذیر...اما احساسم چه؟..میدانی با رفتنِ بی عذر و بهانه ات چه بر سرِ احساسم آوردی؟.. اصلا میدانستی چقدر میخواستمت.... میدانستی شاید دیگر گرمیِ دستی دلم را گرم نکند...نه! تو نمیدانستی . . .
دلم برایت تنگ شده . . . کاش بودی و مثل همیشه وقتی دلم گرفته بود با چشمانِ درشتت زُل میزدی به من و فقط میشنیدی...کاش بودی تا حسرتِ بوی عطرت لحظه لحظه در کوچه و خیابانهای این شهر گیجم نکند...کاش . . . کاش فقط یک بار در طول این مدت آفتابی میشدی تا چشمانِ کم سویِ من از دیدنت روشن شوند . . .
میبینی . . .میبینی چقدر زود برایت غریبه شدم؟. . . منی که قرارِ بی قراریهایت بودم . . .
من این را دریافتم . . .در همان روزهایی که بیشتر وقتم را در فضای بی روح و مرده ی بیمارستان سپری میکردم . . دریافتم کاری که تو با من کردی هیچ از کارِ این ادمهای بیمارستانی و دکترها کم نداشت . . آنها پایم را جدا کردند و تو قلبم را. . . .و چه دردی عمیقتر و کُشنده تر از شکستن قلب . . . کشتن عشق . . .دفنِ احساس . . .
دیگر حوصله ندارم از دلتنگیهایم برایت مشق کنم...شاید دیگر اصلا نامه ای برایت ننویسم فقط . . فقط بدان که این من . . . منی که یک سال است یک پایش را در آن تصادفِ لعنتی از دست داده ، هنوز هم دوستت دارد . . .
آرش "آرری"
هفت مهر هزار و سیصد و نود و دو
**عکس : پویان صدقی